مدیریت از آن دسته از مشاغلی است که از دور دل می برد و از نزدیک زهره … اینکه شما دم و دستگاهی داشته باشی و حشم و خدم آرزوی بسیاری از کسانی است که از دور این شغل را می بینند و با نگاه فیلم ها ، از شکوه و جبروتی که مدیر دارد آب از دهانشان راه می افتد.خوش به حالش … اما وقتی درگیر مدیریت باشی و پستی و بلندی های این شغل سخت را لمس کرده باشی متوجه هستید که چقدر این شغل سخت است . ازمنظر فنی ، اینکه تولید یا خدمتی را از A تا Z آن برنامه ریزی ، سازماندهی ، هماهنگی ، کنترل و نظارت و بودجه بندی کنی هر مرحله پوستت را می کند .از منظر ادراکی بتوانی استراتژی بلندمدت داشته باشی ، از غافله عقب نمانی ، بتوانی آینده را امروز ببینی خود حدیثی پر ماجراست .ازمنظر انسانی که نگو … کنار آمدن با انسان هایی که هرکدامشان متفاوت از دیگری هستند ، هرکدامشان برای خود ارزش ها ، باورها ، چارچوب اعتقادی و سبک و روش خاص زندگی را دارند کار حضرت فیل است .برای همین است که این شغل سخت است و کار کردن در آن آدم های محکم را می طلبد.
به کنار از ماجرای مدیریت ، اینکه حالا خود مدیران با تفاوت های فردی ، ارزش ها و باورهای متفاوت و سبک های مختلف با دیگران چگونه سرکنند نیز خود ماجرایی بزرگ است .
چارلز آستن در کتاب بیماری های مدیریت ، از این منظر مدیران را به بخش بندی جالبی تقسیم کرده که درآن روش های نادرست مدیران را نیز بیان کرده که دیدنش خالی از لطف نیست و می تواند برای هرکسی که در این حوزه فعال است آموزنده باشد .
1-رئیس ملا نقطه ای اگر همیشه در متن نامه ها گزارش ها دست می برید و عبارات را پس و پیش می کنید و به این سبب هر نوشتهای مدتها روی میزتان باقی می ماند شما مدیر یا رئیس ملا نقطه ای هستید .
2-اگر می بینید که هر روز دست و دل ها کمتر به کار می رود بیشتر کارها عقب می افتد و نتیجه مطلوب کمتر به دست می آید جنابعالی رئیس یا مدیر چوب به دست هستید.
3-اگر علاقه دارید که به همه کارها شخصاً رسیدگی کنید و شخصاً تصمیم بگیرید و شخصاً اقدام کنید جنابعالی رئیس و مدیر همه کاره هستید.
4- اگر خود را به احترامات و کرنش زیردستان نیازمند میبینید جنابعالی مدیر یا رئیس ریاست مآب هستید.
5-اگر خود را متخصص یک رشته خاص می دانید و به همفکری دیگران احساس بی نیازی میکنید شما رئیس تکنواز هستید.
6-اگر اخذ تصمیم را آنقدر کش می دهید و این دست و آن دست می کنید تا کار از کار بگذرد جنابعالی رئیس دو دل هستید.
7- اگر غالبا” در برابر وقایع غیر مترقبه غافلگیر می شوید شما مدیر غافل هستید.
8- اگر نقص ها و نارسایی های خود را نشناخته اید، جنابعالی رئیس جاهل هستید.
9- اگر میبینید در غیبت شما کارها میخوابد و یا میزان کار تقلیل فاحش پیدا میکند جنابعالی رئیس نزدیکبین هستید.
10- اگر وقتی با یک مشکل رهبری و تصمیمگیری مواجه می شوید به سراغ اصول و ضابطه های درست و آموزنده می روید جنابعالی رئیس علی الاصولی هستید.
11-اگر همکاران شما به ندرت میتوانند نظر صریح و کتبی شما را بدانند جنابعالی رئیس مقرراتی هستید.
12- اگر هنگام خراب شدن کارها آرزو می کنید که کاش چنین نشده بود و کاش ورق برمیگشت ،جنابعالی رئیس خوشحال هستید.
13-اگر عادت دارید که افکار و فعالیتهای خودتان را بر حسب ساعات روز از هم تفکیک کنید شما مدیر ساعتی هستید.
14-اگر نظریات و دستورات خود را به طور صریح و روشن به زیردستان خود نمی گویید جنابعالی رئیس دوپهلو هستید.
15-اگر هرگز در مقابل مافوق از کارمندان خود دفاع نمیکنید جنابعالی رئیس یک طرف هستید.
16- اگر احساس می کنید که برقراری روابط دوستانه میان شما و کارمندانتان با مقتضیات مدیریت منافات دارد شما مدیر منزوی هستید.
17- اگر زیردستان شما علیرغم در های بازی اتاق کارتان نمی توانند به آسانی به زیارت شما نائل گردند جنابعالی رئیس تشریفاتی هستید.
18-اگر فقط در مواقعی که خودتان اراده کنید کارمندان شما سعادت دیدار شما را پیدا میکنند جنابعالی رئیس در بسته هستید.
19- اگر غالباً پیشنهادها و نظریات کارمندان جوانتر را نرم می کنید و بگویید که تجربه بزرگترین سرمایه هست شما رئیس مستجرب هستید .
20-اگر حیثیت و شئون اداری را ملعبه می کنید تا به هدف های شخصی خود برسی جنابعالی رئیس حیثیت باز هستید.
بانگاهی به موارد بالا که به نوعی آسیب شناسی مدیریت توسط آستین معرفی گردیده متوجه می شویم عنصر اصلی ایجاد چنین وضعیتی عدم توجه به خویشتن خویش توسط مدیر است .یکی از دلایلی که خود آگاهی و خودشناسی در مدیریت توصیه می شود به این دلیل است که ما از چگونگی بودن های خود مطلع باشیم و در جهت دستیابی به اهداف خودبتوانیم از تمامی توانایی های خود بهره ببریم .به همین دلیل مدیری که به نوع بودن خود آگاه است و حضور دارد می تواند نقاط ضعف خویش راببیند و برای رفع آن برنامه ریزی کند .تلاش کند بهبود و توسعه فردی خود را در برنامه قرار داده و کوشش خود را معطوف به این نقطه نماید .
از صحبت های بالا در می یابیم از منظر تحلیل رفتار متقابلTA برای یک مدیر اهمیت دارد که به حالت شخصیتی یا نفسانی خود اشراف داشته باشد . حالت شخصیتی “بالغ” را برای خویش در نظر بگیرد و همواره مراقب باشد چگونگی بودن او بر دیگران اثرگذار است و اینگونه است که می تواند انگیزه ها را از بین ببرد یا انگیزه بسازد .
بیشتر حالات مدیر در تعاریف نقش های مدیریتی ارائه شده از سوی آستن یا در حالت شخصیتی “کودک” اتفاق می افتد یا در حالت شخصیتی “والد”. آنجائیکه سخت گیری یا سهل گیری زیاده از حد تعادل را از بین برده و رابطه ها را از مسیر صحیح خود خارج می سازد.
تمرین برای اینکه در هنگام مدیریت در حالت شخصیتی “بالغ” قرار داشته باشیم بسیار مهم و سازنده خواهد بود. به خصوص آنکه تصمیمات متخذه از سوی مدیر بر مدار این حالت شخصیتی قرار داشته باشد .
و کلام آخر مدیر باید روی خودش کار کند .تمامی تئوری های مدیریت را از حفظ باشی ، تمامی دانسته های لازم در این حوزه را بلد باشی اما در عمل آنرا در افکار ، احساسات و رفتارهایت نتوانی به دیگران نشان دهی و در کارت بکارگیری، مدیریت ارائه شده یک جایش می لنگد .فقط باید تلاش کرد از تمامی ابزارها و امکانات خود برای رفع مسائل مربوط به این مکان و این زمان بهره برد . این یعنی باید “بالغانه ” مدیریت کرد والسلام
شاهین سلطانی مدرس تحلیل رفتار متقابل