هر انسانی خلاق است و خلاقیت یک ویژگی طبیعی و خدادادی است که در انسان های مثبت و دارای عزت نفس بالا پدیدار می شود. شرکت هایی که فضای کاری مثتبی ایجاد می کنند انبوهی از ایده های نو را به طور پیوسته از سوی کارکنا خود دریافت می کنند اما به راستی چه عواملی تعیین کننده میزان و کیفیت خلاقیت ما هستند ؟ این سئوالی است که امروز در پی پاسخ به آن خواهیم بود و سپس از منظر تحلیل رفتار متقابل TA آن را مورد واکاوی قرار خواهیم داد.
برای خلاقیت سه عامل را به عنوان مهمترین عوامل کلیدی در ایجاد خلاقیت درنظر می گیرند که به شرح زیر است :
تجربیات گذشته
به نظر می رسد افراد خلاق به دلیل تجربیات گذشته خود را بسیار خلاق می دانند و تولید ایده های جدید برای آنان امری طبیعی و عادی محسوب می شود . در مقابل افراد غیر خلاق معمولا سال ها در محیط هایی منفی حضور داشته و این وضعیت منفی از کودکی آغاز و تا سال های بعد ادامه می یابد و بدین ترتیب این افراد به این باور می رسند که از خلاقیت چندانی برخوردار نیستند .حتی اگر شخصی ایده های خوبی هم به ذهنش خطور کند به واسطه این باور ممکن است آنرا ابراز نکند و بی توجه از کنار آن رد شود .
اهمیت زمان حال
وضعیت کنونی دومین عامل تعیین کننده میزان خلاقیت برشمرده می شود .اینکه آیا در محیط کار ارائه ایده های نو تشویق می شود یا خیر؟اینکه کارکنان در کنار هم لحظات خوبی را سپری میکنند یا خیر؟با هم در مورد ایده های جدید بحث می کنند یا منفعل با قضیه برخورد می کنند؟اینکه ایده های جدید مورد انتقاد یا تمسخر قرار می گیرد یا خیر ؟
به همین جهت زمان اکنونی که انسان های یک مجموعه کنار هم در شرایط با اهمیت بالا به موضوع خلاقیت کارمی کنند می تواند تعیین کننده و اثر گذار بر روی خلاقیت انسان ها باشد.
خودانگاره
سومین عامل تعیین کننده خلاقیت خود انگاره است .آیا خودمان را فردی خلاق می دانیم ؟آیا خود را بسیار خلاق می دانیم یا خیر؟بسیاری از پژوهشها به این اشاره دارند که 95درصد ازمردم از توان بالقوه ای برای ارائه میزان بالایی از خلاقیت برخوردار هستند اما به جهت باورهای بازدارنده ای که دارند متاسفانه به خلاقیت خود باور ندارند .هوارد گاردنر در پژوهش خود در دانشگاه هاروارد به این نقطه رسید که راه های متفاوتی برای فکر کردن وجود دارد و هر انسان حداقل در یکی از شیوه ها به صورت بالقوه نابغه محسوب می شود .این بدان معناست که کلید آزادسازی خلاقیت این است که در ابتدا انسان خود را فردی بسیار خلاق بداند .
در تحلیل رفتار متقابل TA خلاقیت محصول حالت شخصیتی “کودک” است .ما در هسته درون خود core به صورت بالقوه از تمامی انرژی های لازم برای دستیابی به رشد و بالندگی برخورداریم .درست مانند دانه ای که پتانسیل و توان آن دردرونش ودیعه نهاده شده و چنانچه بستر آن فراهم شود می تواند به بار بنشیند و نتیجه بخش باشد.
در هسته درون انرژی های نابی چون آزادی ، کشف ، شهود و خلاقیت وجود دارد که ناخودآگاه از درون به بیرون منعکس می شود اما بنا برآنچه از محیط و خصوصا والدین به بچه منتقل می شود به جهت حفظ وی مانع و بازدارنده ای برای شکوفایی بسیاری از این انرژی هاست که مانع از خلاقیت های بچه می شود .
وقتی بچه با غذایش بازی می کند .آنرا دستمالی می کند .به شکل گلوله ای توپ مانند آنرا در بین دستانش در می آورد او در حال خلاقیتی است که قابل وصف نیست .او در حال ساختن است .درحال رشد و تجربه که از آن به عنوان تجربه های سیناپسی یاد می کنند اما ناگهان مادر با تندی او را منع می کند .در ذهنش و در فکرش مادر تصور می کند بچه غذایش را نمی خورد و رشدش به خطر می افتد و شاید او را دعوا کند که چرا بجای خوردن غذا دارد کثافت بازی می کند در حالیکه بچه در حال خلق کردن است و منع او باعث می شود از یادگیری های بسیاری محروم شود .
این بازدارندگی های والدین اثر مخربی بر کودک می گذارد و با اشتباهاتی که در آینده مرتکب می شود و از سوی والدین مورد شماتت قرار می گیرد و حتی زیر صداهای بلند له می شود لطمه بزرگی بر عزت نفس او وارد می آید که باور می کند من نمی توانم .من مشکل دارم و… چون اگر چنین نبود دلیلی نداشت والدین چنین بر سر من فریاد بزنند …
هرچقدر والدین در کودکی فرزند خود دست او را برای تجارب بیشتر باز بگذارند احتمال خلاقیت های آتی فرزندشان را بیشتر کرده اند بشرطی که آزادی های والدین منتج به خطر وتهدیدی برای کودک تلقی نگردد.
شاهین سلطانی مدرس تحلیل رفتار متقابل TA