کنار آمدن با فرزندان کلا برای والدین کاری سخت و طاقت فرساست .انتظارات والدین از فرزندان این است که مطابق میل آنها رفتار کنند و فرزندان از اینکه قرار باشد در چارچوب تعیین شده و برخلاف خواست خود عمل کنند بیزارند. این جنگی دائمی است که معمولا در ارتباطات والدین و فرزندان نتیجه اش بیشتر به دوری و جدایی از هم منتج می شود .
در تحلیل رفتار متقابلTA بحث نوازش یکی از مهمترین موضوعاتی است که می تواند به والدین در ارتباط با فرزندانشان کمک شایان نماید .اصولا انسان ها در هر ارتباط متقابلی در پی کسب نوازش (strokes)یا توجه (attention) هستند. نوازش عبارت از توجه به حضور دیگری است و یک واحد از شناخت محسوب می شود .نوازش می تواند به صورت تماس جسمانی ، نگاه یا کلامی باشد و نیاز انسان به توجه و تایید را ارضا نماید.به عبارت دیگر نوازش واحدی از توجه است که در فرد ایجاد انگیزه می کند . نوازش واحدی برای تایید موجودیت انسان و نوعی محرک محسوب می شود .
بارها دیده شده که نوزادان محروم از نوازش و تحریک جسمانی مستعد ابتلا به انواع مختلف بیماری هستند و شاید فقدان تحریک جسمانی موجب مرگ آنان می شود.تحقیقات در این زمینه نشان می دهد محرومیت از محرک موجب آسیب های ذهنی و واکنش های هیجانی از جمله روان پریشی می گردد .
وقتی صحبت از نوازش می شود مرکز نظر به توجه برمی گردد .توجهی که به شناخت انسان ها از یکدیگر و تمایز آن با سایر موجودات و پدیده های دنیا بر می گردد. انسان ها نسبت به سایر پدیده ها متفاوت از انسان ها توجه نشان می دهند .وقتی یکدیگر را می بینند به واسطه فطرت اجتماعی شان مبادرت به ارتباط با انسان های دیگر می نمایند .اگر انسان ها در جمع یکدیگر از توجه محروم شوند آسیب می بینند و برایشان دردناک است که دیگران به آنها محلی نگذارند .
کودکان از بدو تولد در پی کسب توجه هستند .به واسطه عطیه الهی و خلوص وجودی انسان کوچک مورد توجه انسان های دیگر قرار می گیرد .وقتی ما بچه ای را می بینیم که متعلق به انسان غریبه ای است نا خواسته به سمتش جذب می شویم و گاه ممکن است حتی قربان صدقه اش برویم .ممکن است سئوال پیش آید که چرا ما نسبت به فرزند کسی که نمی شناسیم واکنش نشان داده و به او توجه می کنیم ؟یک قسمت مهم آن به معصومیتی که وجود پاک و زلال انسان کوچک دارد بر می گردد اما مهم این است که بچه ای که در موردش صحبت می کنیم کانون توجه انسان های دیگر است و این برایش اهمیت دارد .می فهمد که دیگران به او توجه می کنند و در زمان شیرینی کودکی اش تمام مخاطبین از بزرگ و کوچک او را می بینند ، ناز می کنند .بغل می کنند و به او لبخند می زنند .
به مرور و با گذشت زمان که بچه بزرگ می شود اقبالش از توجهات کمتر می شود و او این را می فهمد و برایش سخت و دردناک است .حتی والدینش که روزی هزار بار برایش می مردند امروز آنچنان که گذشته تحویلش می گرفتند حوصله اش را ندارند پس می فهمد مرکز توجهات به سمت او کم شده .والدین هم وقتی بچه طراوت کودکانه اش را از دست می دهد ذوق تحویل گرفتن سابق را ندارند .با بغل کردن او کیف نمی کنندو حالشان گاهی بد می شود !اما کودک بزرگ شده همچنان توجه می خواهد .دوست دارد به او توجه کنند حتی اگر شده توجه منفی برای همین حاضر است کارهای بد و نا مناسبی را انجام دهد اما از زبان مادر یا پدر خویش صحبت های ناخوشایند دردناک بشنود!
حال پدر و مادر آگاه می توانند آگاهانه از این مسئله برای ارتباط با فرزند خویش استفاده کنند و در واقع می دانند که قطع کردن نوازش می تواندچه ضربه ای به او وارد نماید .
توصیه به پدران و مادران این است که حتما مبحث نوازش ها را بطور جدی پیگیری نموده و از آن در ارتباط با فرزندان خود بهره مند شوند . در مطالب آتی در این خصوص نقاط بیشتری را حضورتان تقدیم خواهم کرد .
شاهین سلطانی مدرس تحلیل رفتار متقابل TA