دانستن اطلاعاتی در رابطه با “به یاد آوردن” مغز انسانی، از آن دست موضوعاتی بود که همیشه ذهن کنجکاو روانشناسان را به خود معطوف می داشت .اینکه کدام یکی از 12میلیارد سلول مغز مسئول بایگانی و یادآوری خاطره ها هستند و این کار چگونه انجام می شود؟چقدر خاطره نگهداری می شود؟ آیا ممکن است خاطره ها محو شوند؟ خاطره به چه صورت حفظ می شود؟به صورت عمومی و دسته بندی شده یا به صورت خصوصی و جداگانه؟ چرا بعضی از خاطره ها بیشتر در دسترس یا به “یاد آمدن” هستند و بعضی کمتر؟
یکی از کسانیکه در بحث تحلیل رفتار متقابل TA و چرایی تحلیل رفتار متقابل انسانی از او یاد می شود بی شک دکتر وایلدر پنفیلد است .جراح مغز دانشگاه مک گیل در مونترال کانادا که در این رابطه فرضیاتش بی تردید کمک شایانی به پاسخ سئوالات فوق نموده است .پنفیلد بر روی صرع کار می کرد و برای جلوگیری از رعشه بیماران با شکاف جمجمه آنان (درحالیکه بیمار به هوش بود )مجبور شد قشر مخ را در ناحیه فوقانی شقیقه به وسیله یک جریان خفیف الکتریکی که از یک نیشتر الکتریکی ساطع می شد سوزن بزند و مشاهده پاسخ های به محرکات را طی چهار سال به عنوان نتایج فرضیات خود ارائه دهد.
پنفیلد متوجه شد که تحریک ناشی از نوک سوزن الکترود او باعث می شود که خاطره ای از مغز بیمار به روشنی و وضوح کامل دوباره به یادش آید .او می گفت به یاد آوردن خاطره دقیقا به محض برداشته شدن سوزن الکترود قطع می شود و با وصل دوباره سوزن ادامه پیدا می کند .نمونه زیر به عنوان مثال از او ذکر گردیده :
اول در مورد س.ب. در نقطه 19 روی گیجگاه راست ، اولین تماس نوک الکترود یا محرک باعث شد که بیمار بگوید آن گوشه یک پیانو بود و یک نفر داشت می زد. من آهنگ را شنیدم .وقتی همان نقطه بدون اخطار دوباره تحریک شد ،بیمار گفت یک نفر داشت با یکی دیگر حرف می زد او اسمی را به زبان آورد که من نفمیدم .درست مثل این بود که داشت خوابی را تعریف می کرد .همان نقطه را برای بار سوم تحریک کردم این بار نیز بدون اخطار قبلی . بیمار هم زمان با تماس الکترود گفت آره آهنگ ماریا ماریا است .یک نفر دارد می خواند . وقتی نوک سوزن را برای بار چهارم تماس دادم او صدای خواندن آهنگ را می شنید و یادش آمد این آهنگ درآن وقت ها آرم یک برنامه تلویزیونی بود.
یکی از نتیجه گیری های پنفیلد این بود که در این گونه تجربیات هر شوک الکترود فقط یک خاطره مفرد را زنده می کرد نه مخلوطی از خاطره ها یا خاطرات کلی را ، نتیجه دیگر این بود که ثابت می کرد پاسخ به شوک الکترود یک عمل غیر ارادی بود که محصول ناخودآگاه فرد به حساب می آمد و شاید مهمترین کشف این بود که رویدادهای گذشته در مغز نه تنها جزء به جزء با تصویر و صدا ضبط می شوند بلکه احساس مربوط به آن رویداد نیز ضبط می گردد .یک رویداد و احساس مربوط به آن در یک جا ضبط و به طرزی نا گشودنی در هم قفل می شوند بدان گونه که بعدا یکی را بدون دیگری نمی توان برانگیخت .
از اطلاعات فوق می توان چنین نتیجه گرفت که در زندگی روزمره نیز خاطرات و رویدادها و موقعیت های گذشته به همان طرزی که نوک الکترود پنفیلد کار می کرد در ما دوباره تکرار می شوند .در هر دو مورد از تجربه زنده شدن می توان با لفظ باز زیستن یاد کرد که به مراتب دقیق تر از یادآوری است . بر اثر یک محرک انسان اغلب ناگهان به طور موقت به گذشته برده می شود “من آنجا هستم” . این واقعیت می تواند در کسر کوچکی از یک ثانیه اتفاق بیفتد یا ممکن است روزها طول بکشد .پس از چنین تجربه ای شخص ممکن است آگاهانه به یاد آورد که خودش آنجا بوده است . سلسله مراتب این به یاد آوردن غیر ارادی عبارت است از:
1- باز زیستن آن خاطره که احساسی درجا و بی اختیار و اراده است
2- به یاد آوردن آن که آگاهانه با اراده و با اندیشیدن درباره رویدادها ی آن خاطره توام است .
اما خبر خوب آن است که خوشبختانه ما بر اساس مکانیزم فراموشی تمامی خاطراتمان را به یاد نمی آوریم چون در آن صورت مانند کامپیوتری که چند ده صفحه از پنجره هایش باز شده دچار گیر کردن یا هنگ شدگی می شدیم .
موضوعی که مطرح شد در تحلیل رفتار متقابل به ضبط تجارب مغز شهرت دارد . اینکه ما بدانیم از روزی که به دنیا آمده ایم تا امروز تمامی آنچه دیده ایم در مغز ما ضبط شده و این ضبط شده ها همراه با احساسات آن زمانی و آن مکانی اتفاق افتاده است .باز زیستن خاطرات با احساسات ضبط شده در آن زمان می تواند احساسات این زمانی ما را دستخوش تغییر قرار دهد .
گاهی خاطرات بالا نمی آیند اما احساسات خود را نمایان می سازند که ما از چرایی آن بی اطلاعیم و این می تواند روزمان را خراب یا شاد سازد.
حضور در لحظه اکنون و یا قرار گرفتن در شخصیت بالغ به ما کمک می کند خاطرات و احساساتی که از گذشته این لحظه ما را متاثر می سازد را شناسایی و با درک آن پذیرش بهتر و بیشتری داشته باشیم .شاهین سلطانی مدرس تحلیل رفتار متقابلTA